سرمقاله
به قلم: پرویز غلامی دانشجوی روابط بین الملل
بعضاً در عرصههای سیاسی، درست زمانی که فکر میکنید از این بدتر نمیشود، نظامهای اقتدارمآب و کلاینتالیسم، رنگی بالاتر از سیاهی و آسی برای شما رو میکنند و اصرار بر اشتباه تا بدانجا پیش می رود که خود به دروغ و رهکج باورمند میشوند.
بعد از اعتراضات ژینا (مهسا) و سرخوردگی وسیع جامعه از حاکمیت و مکانیزم در پیش گرفته توسط آنان، درست آنجایی که انتظار عقل سلیم میرفت ج. ا. ایران تن به خواسته ملت دهد و ریل را برای گذار به سمت نظر مردم تسهیل و آماده کند و باب گشایشی برای برون رفت از مسئله تاریخی این جغرافیای تمدنی، ایران، با سازوکارهای درست از قبیل باز کردن فضای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی گشوده و به سمت توسعه و دوری از اقتدارگرایی رود، با خلق صحنههایی علیه خواست مردم دوچندان آنان را از خود ناامید کرد.
انتخابات که در واقع هدف از آن به کرسی نشاندن و اجرایی کردن نظرات مردم است از سازوکارهایی بود که ج.ا. ایران میتوانست با بهرهمندی از آن یک قدم به سوی مردم بردارد، اما رفتارش در قبال این سازوکار صحه بر این حقیقت گذاشت که با جلو رفتن عمر نظامهای اقتدارگرایانه عطش آنان برای تنگ کردن حلقه یاران و غلام به گوشان به اصطلاح انقلابی مدام بیشتر و بیشتر میشود. ذهنیت و شخصیت سیاسی نظامهای بسته با پیر شدن و عمیق شدن نارضایتی از آنان حساستر و گستاختر شده و مفاهیم را از معنا تهی میکنند همچون این حرف که، آمار ۲۵ میلیونی مشارکت در انتخابات موخر را سد مستحکم دیده و ۳۶ میلیون نفری که دیوار چین هستند را نمیبینند.
جان استورات میل فیلسوف بریتانیایی در رساله حکومت انتخابی خود وظیفه یک مجلس انتخابی راستین را چنین بر میشمارد: « مجلس راستین وظیفهاش آن است که کردههای حکومت را در عرصه دید همگان قرار دهد؛ حکومت را وا دارد که برای هر یک از افعال خود که از دید افرادی محل پرسش است، توضیح و توجیه بسندهای فرانهاده؛ کارهای نکوهیدنی را خرده گیرد و چنانچه اعضای حکومت از امانت خویش به سو بهره گیرند برکنار سازد ». انتخابات اخیر میتوانست باشد آنچه که میبایست بود، اما نشد و حاکمیت ترجیحش مجلس مجیزگو و وکیلالدولهها بود و ساختار حاکمه به دست خویش تکتک فرصتها را میسوزاند.
آمار و فکتهای تلخ درباره این انتخابات بسیار زیاد است به طوری که میشود هفتهزار صفحهایها درباره آن نوشت. از « نمایندگی ۶درصدی فلان نماینده در فلان حوزه» تا « به نصف رسیدن آرای نفر اول در تهران نسبت به دوره قبل ». راه برون رفت توسط افراد دلسوز و باسوادتر پیش از این بسیار گفته شده است اما گویی حاکمیت در برج عاج خویش با نوچههای خود نشسته و چشم و گوش خود را بسته، در دروازه قدرت را با سنگینترین و پولادینترین در بسته و بر روی برج دیدبانی آن زبدهترین تیراندازها را نگاشته که مبادا کسی وارد این گعده شده و خواب و خیال خوششان را خراب کند. نکتهای که عام و خاص، پیر و جوان، زن و مرد و کودک تازه به سخن آمده نیز میدانند این است که « این ره به ترکستان» است.
دیدگاهتان را بنویسید